در باغ یک دیوانه خانه، جوانی رنگ پریده, جذاب و شگفت انگیز را دیدم.

بر نیمکتی کنار او نشستم و گفتم : چرا این جایی؟» مرد با تعجب به من نگاه کرد و گفت :
چه سوال عجیبی، اما جوابت را می دهم. پدرم می خواست مثل او باشم؛ عمویم هم می خواست من مثل خودش باشم. مادرم می خواست من تصویری از شوهر دریانوردش باشم و از او پیروی کنم. برادرم فکر می کند باید مثل او ورزشکاری ماهر باشم.» استاد فلسفه و استاد موسیقی و استاد منطق هم می خواستند مثل آنها باشم، مصمم بودند که من بازتاب چهره ی خودشان در آینه باشم.»

 

دیوانه خانه آن سوی این دیوار

 

پس به اینجا آمدم. این جا را سالم تر می دانم. دست کم می توانم خودم باشم.»

سپس ناگهان به طرف من برگشت و گفت : ببینم، راه تو هم به خاطر تحصیلات و مشاوره ی خوب به این جا ختم شده؟» پاسخ دادم :
نه، من بازدید کننده ام.»
و او گفت :
آه، پس تو یکی از آنهایی هستی که در دیوانه خانه ی آن سوی این دیوار زندگی می کنند.»

جبران خلیل جبران

قاعده ۴ از چهل قاعده شمس تبریزی

سخنرانی ملانصرالدین

قاعده ۱ از چهل قاعده شمس تبریزی

» ,مثل ,هم ,ی ,خواست ,دیوانه ,باشم » ,می خواست ,و گفت ,دیوانه خانه ,آن سوی

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

ممبر پروکسی آسمان مشاور و مدرس بازاریابی فروش و برند- مشاوره مدیریت-مدرس مذاکره CRM به وبلاگ رسمی میثم کریمی خوش آمدید دانلود آهنگ جدید . بانک پروژه qshop140011 خوزســــتان وگـــــذری بر روســـتای حــــــــاج منعم لوله بازکنی و تخلیه چاه (اسنپ لوله)